خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
سه شنبه 10 دی 1392
قضيه ي دوستي ما اينطوري بود كه ياسمن تو مدرسه به همه گفته بود من باتو دوستم منكه خيلي از تو بدم ميومد گفتم كه من هرچقد بهشون بگم اشتبا ميكنن باورشون نميشه حاللا كه اسمم بد در رفته خب باهات دوس ميشم(البته اخرش مي خاستم حال تو و ياسي رو بگيرم)بعد بهت اس دادم توهم جواب دادي ولم كن ولي مثل اينكه بدت نمومدبامن دوس شي بعد خودت تن تند اس دادي خيلي سريع اس ميدي ولي به اندازه ي من سريع نيستي ديگه اس بازي مون گل كرد همون روز اولم اعتراف كردي من باحال تر از ياسيم خب ديگه هيچي به فكر اين بودم كه حالتو بگيرم يهويي ازت خوشم اومد توهم به اين بي برده بودي كه ياسي خيلي خنگ و بي مزه و سياه و چاق وبچه ننست همين
نظرات شما عزیزان:
نويسنده : امير و فاطي
