اين يكي چطوره آيا؟


نويسنده : امير و فاطي


پیرزن دید عزرائیل داره میاد سراغش!
ازترس رفت تو مهد کودک نشست پیش بچه ها و شروع کرد به پفک خوردن!
عزرائیل نشست پیشش و گفت: چکار میکنی؟
پیرزن با صدای بچگانه گفت: قاقا میخورم!
عزرائیل گفت: پس بخور که میخوایم بریم ددر!

***

یارو میره خواستگاری…
پدر دختر میگه: شغل ثابت داری؟
یارو میگه: امام جمعه تهران بعد 30 سال هنوز موقته، من ازکجا شغل ثابت بیارم؟

***

تو یه تیمارستان آهنگ غمگین میذارن! بعد از چند دقیقه میبینن دیوانه ها دارن میرقصن به غیر از یه نفر که یه گوشه نشسته!
پزشکان تیمارستان با خودشون میگن: این یارو حتما خوب شده!
بهش میگن: چرا تو نمیرقصی؟
طرف میگه: من عروسم!


نويسنده : امير و فاطي


فاطي

تو گروه اجتماعي ازمدرسه شما كياهستن آيا؟


نويسنده : امير و فاطي


فاطي

راستي يادم رفت سلام كنم


نويسنده : امير و فاطي


فاطمه

اقا جان بهکلیپساي ماشما چيكار دارين آيا؟ سوژه ي خنده ي مردم شده همين


نويسنده : امير و فاطي


فاطمه

چه زود بسر خاله ميشه فاطمه هستم مگه تو نميدوني تازشم كليبسا رو مسخره نكن لطفا 


نويسنده : امير و فاطي


سلام فاطی جون خوبی. من که از جکات خندم نیومد یا اینا حال کن. فاطی جون یه دونه باشی مثل خر دیوونه باشی. حرف روحانی به آمریکا:این تازه ظریفمان بود هنوز کلفتش را ندیدی. روحانی:من کلید دارم.حسین تهی:پس کلید من دست تو بود.کلید فروش:حسن کلید ساز :-| لره مسابقه تقلید صدا داریوش میزاره خود داریوش میاد چهارم میشه :-| یاس:من میجنگم. ترکه:بدبخت جنگ ایران عراق تموم شد. یاس::-| . مهریه جدید دخترا:200کلیپس طلا :-| دختر 2متری بلند کردیم آواردیم خونه کفشش در آوارد شد یک متر.تو دلم گفتم وللش مهم............ رفتم چایی بیارم دیدم کلیپسش رو مبله خودش از ریزی تو پرز فرشا گیر افتاده. تا الان دنبالشم. Good bye
نويسنده : امير و فاطي


فاطي

بخونيد حالشو ببرين آخه اين جوك بود  كه اين اقاي امير گذاشته آيا؟؟؟


نويسنده : امير و فاطي


فاطي



می دونی اگه پرشیا با ۲۰۶ ازدواج کنه بچشون چی میشه ؟ میشه فولکس آخه ازدواج فامیلی بوده بچه عقب مونده شده



غضنفر صبح یه لیوان خاکشیر میخوره، تا شب پشتک میزنه که ته‌نشین نشه!



غضنفر ازژاپن برمیگرده.بهش میگن اونجامشکل زبان نداشتی؟میگه:من نه ولی ژاپنی هاچرا !





تو شهر حیف نون اینا (!) کراوات مد شده... تا الان ?? نفر تلفات داشته!



تو شهر حیف نون اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. حیف نون به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده!



غضنفر هی نگاه به گوشیش میکرده و میخندیده ، بهش میگن اس ام اس اومده ؟ میگه آره ، میگن چیه ؟ میگه یکی هی اس ام اس میده Low Battery






حیف نون می افته توی چاه، می گه خدا رو شکر تهش سوراخ نبود!



حیف نان کیس کامپیوترش رو میبره تعمیرگاه می گه آقا اینو برای ما تعمیر کن. مرده می گه: چه مشکلی داره؟ میگه: والا نمی دونم چرا چند روزه جا لیوانیش بیرون نمیاد!



حیف نان راننده اتوبوس بوده بعد یه مدت راننده مینی بوس می شه... می بینند که هیچی پول در نمیاره... پیگیر می شن می بینن که پولها رو پاره می کنه!!!



لره زنگ میزنه قم میگه آقا لطفا یه امام جمعه برای ما بفرستین... میگن:
یکی فرستادیم... لره میگه: اونو کشتیم باهاش امامزاده ساختیم یکی دیگه
بفرستین !!!



ترکه رو می برن دادگاه بهش میگن چرا زنت رو کشتی، اونم شب دوم عروسیت؟
میگه آخه باکره نبود.. میگن خوب همون شب اول می کشتیش، میگه آخه اون شب
بود..!!





چرخه زندگی مرد ها... در بچگی، مامان ذلیل... جوونی، دوست دختر ذلیل...میان سالی، زن ذلیل....پیری، فرزند ذلیل... بعد از مرگ، ذلیل مرده...



یارو میره خواستگاری، از دختره خوشش نمیاد، به بابای عروس میگه: ما میریم یه دور میزنیم، بر می‌گردیم !






مگسه توی سالگرد ازدواجش، همسرش رو بغل می‌کنه و بهش میگه: عزیزم، من تو رو با هیچ گهی عوض نمی‌کنم...



ترکه میره کتابخونه کتابش رو پس میده... خانم کتابدار میگه: خوب کتابش جالب بود؟ میگه والا شخصیت زیاد داشت، داستان خاصی هم نداشت... کتابداره میگه: ای وای پس این شما بودین دفترچه تلفن منو برده بودین؟



می دونی آماره ازدواج در چه حیوونی بیشتر است ؟ .........تو حلزون چون هم خونه داره هم ماشین



مادره به بچش میگه : می دونم موهای خواهرت رو کشیدی شیطونه گولت زد. بچه هم میگه :آره ولی لگدی که تو دلش زدم ابتکار خودم بود



ترکه کارخانه عمامه سازی می زنه بعد از یک هفته پلمپش می کنند.بهش می
گن:تو کارت خوب بود جیکار کردی پلمپش کردند؟می رن تحقیق می کنند می بینند روی عمامه ها آرم نایک می زده



از لره می پرسن آرزوت چیه؟ میگه: دکتربشم از اتاق عمل بیام بیرون بگم: متاسفم



ترکه زن ژاپنی میگیره هر پنج دقیقه بهش میگه خوب خوابت میاد برو بگیر
بخواب....!


لره با شلوار ورزشی میره مسجد بهش میگن چرا با شلوار ورزشی اومدی مسجد ؟
میگه امروز مسابقه قرآن دارم!






آبادانیه میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده. راننده میگه آقا این بلیط ماله آبادانه ! آبادانیه میگه : کوکا چیشتو خوب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه!..


دو تا آبادانی به هم می رسن. اولی می گه: جات خالی دیروز رفتم شکار هفت تا خرگوش چهار تا آهو سه تا شیر شکار کردم.
دومی میگه: همش همین؟
اولی می گه: بابا، آخه با یک تیر مگه بیشتر از اینم می شه؟
دومی میگه : تازه تفنگم داشتی؟


آبادانیه میره تو یه کتابفروشی .... میگه : وولک پوستر مو رو داری ؟ ........... کتابفروش میگه : نه ........ آبادانیه می گه : وی ی ی تو هم تموم کردی ؟!!!


معلم: فعل کشیدن را صرف کن. شاگرد: کشیدم کشیدی پاره شد!


حیف نون سوار مترو می شه، تفنگ در میاره به راننده مترو می گه یالا برو دوبی!


به بزه می گن چرا زنگولت صدا نمی کنه؟ می گه گذاشتمش رو ویبره!


حیف نون می افته توی چاه، می گه خدا رو شکر تهش سوراخ نبود!


دانش آموزی داشت سر کلاس چیزی می خورد، معلم پرسید چی می خوری؟ گفت: نمی خورم! آلو خشک رو گذاشتم توی دهانم تا خیس شه زنگ تفریح بخورم!





تومراسم ختم بلندگو می گه: مرحوم وصیت کرده سیاه نپوشین. حیف نون داد میزنه: مرحوم غلط کرده! ما به احترامش می پوشیم!


دو باجناق به نام های کافی ونعمت سوار یک خر بودند.
نعمت گفت اگر یک خر دیگر بود، کافی بود.
کافی گفت همین هم که هست نعمت است!


اصفهانیه آب معدنی می خره، به زنش می گه حاج خانم آب بریز توش، این خیلی غلیظه!


رشتيه ميره كلاس غيرت،نصف شب زنش پاميشه بره توالت ميگه بشين خودم ميرم


خبرنگار از یه آبادانی میپرسه ، جمعیت آبادان چقدر هست؟ آبادانی در جواب میپرسه با حومه یا بدون حومه؟ خبرنگار میگه با حومه آبادانی میگه با حومه میشه هفتاد میلیون !!


طرف باباش مى میره, بهش میگن مراسم میگیرى؟ میگه نه میریم مشهد.


ضرب المثلهای به روز شده:1-سرش بو پیتزا سبزیجات میده .2- آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب.3-پرادو سواری دولا دولا نمیشه .4-پاتو از پارکتت درازتر نکن. 5- هری پاتر آخرش خوشه


یک کلاغ با یه زرافه عروسی می کنه بچشون کلافه می شه





نويسنده : امير و فاطي


درضمن من كاري ديگه باياسي ندارم حالا به حرفات دارم بي ميبرم اگه فرداميتوني بياي همين موقع بيا ديروزم تومدرستون بوديم


نويسنده : امير و فاطي


فرداميتوني بياي تو وب؟


نويسنده : امير و فاطي


مدونم كجايي بگم؟


نويسنده : امير و فاطي


به توچه ربطي داره كجاست نه نميدونم نميخامم بدونم


نويسنده : امير و فاطي


امیر

حالا من میام تو غیبی؟

 

از یاسمن توسلی چه خبر راستی سه ظلع مثلث میدونی چیه؟


نويسنده : امير و فاطي


امیر

ببخشید نت ترکیده

 

سوال؟هه ینی اینقد ضعیفی برو درست بخون نت جا بدیه


نويسنده : امير و فاطي


فاطي

چي شدي؟؟؟


نويسنده : امير و فاطي


من ميخام خرش كنم سوالاي امتحاني رو ازش بگيرم


نويسنده : امير و فاطي


فاطي

هه چه جالب باهم اومديم تو وب


نويسنده : امير و فاطي


امیر

راه من که انتخاب شدست راه من کوچه روبه رو کانون شهداستخنده

 

نه جدی نشنیدی میگن شیرازی ها کم حوصلن اونوقت توقع داری بیام تحقیق بزارم.

شندم دنبال شماره محمد کریمی؟

اگه دنبال اونی که اشتباه رفتی یه زید بندری داره هر روزم با هم دعوا دارن والا خودم آشتیشون میدم.(محمد کریمی=پسر خانم غلامیان)

 


نويسنده : امير و فاطي


فاطي

اولم بد خودتي دومم اين يارو كه ميگي دختره  تازشم هم گروهيمه ماتحقيق لازم داشتيم حوصله هم نداشتيم اومديم گفتيم توكه بيكاري انجامش بدي توكه نميتوني چرا زر زيادي ميزني ها ها ها؟؟؟

بعدشم من نه شمارتو نياز دارم نه شماره اي دارم كه بهت بدم تازشم توكه گفتي راهتو انتخاب كردي اهم


نويسنده : امير و فاطي


سلام بر فاطی خانم دختر بد روز گار. یارو اومده میگه در باره کم فروشی گران فروشی تحقیق نیخواین خب برادر من گران فروشی یعنی اینکه چیزی که2تومنه بفروشیم3تومن. کم فروشی یعنی طرف1کیلو گردو خریده اما ما بش نیم کیلو بدیم. راستی سرکار خانم فاطمه.............کم پیدایی قصد نداری شماره بدی؟ یا بقول یارو شماره بدم چی گفتی¿ دوباره بگم؟ خانوما شمارمو یاد داشت کنین 0917222بقیش تا میتونی بدووو با یه جوک گوود بای ونم. فردوسی تو شهر راه میرفته دختره بهش میگه:وای فلدوشی عجیجم فردوسی میگه:رنجی بردم در این سال سی. دخترا آمدندو ریدن در فارسی
نويسنده : امير و فاطي


بس من رفتم باباي!


نويسنده : امير و فاطي


كسي خونه نيس آيا؟؟؟؟


نويسنده : امير و فاطي


فاطي

مدرن باش و روشن فكر قالب رنگ سياه هم قديميه هم زشت بعله


نويسنده : امير و فاطي


فاطي

ا ا ا بخشيدقبل ازاينكه وبو نيگاكنم اونوثبتش كردم خوشحال نشدم وقتي ديدم ي چي گذاشتي چون ميخاستم بهونه بيارم در رم


نويسنده : امير و فاطي


فاطي

نميدونم چراديگه نمياي تووب؟؟؟به هرحال مهم نيس مهمترازاين اينكه منم ديگه نميام خدايي حوصله ي منت و منت كشي روندارم


نويسنده : امير و فاطي


سلام من اومدم یه چنرد وقتی نبودم بنا به دلایل عمل بینی و درسو .....الان در خدمتم سوالی چیزی دارین بپرسین کاربران گرامی میتونن با ارال نظر درخواست خودشونو بگن مثلا بگن:ما تحقیق درباره.....میخایم.ماهم بی دریغ میزاریم.بای
نويسنده : امير و فاطي


صفحه قبل 1 ... 13 14 15 16 17 ... 18 صفحه بعد